لينك 1

یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۴

انالمهدی

انا المهدى



من موعود زمانم، صاحب عصر، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.
من مهدى، قائمه گیتى، خرد هستى و ادامه خدایم.
شكیب شما در سراشیب عمر. میوه باغ آفرینش، فراخى آسمانها و نجابت زمین.
من گریه‏هاى شما را مى‏شناسم.
با انتظار شما هر شام دیدار مى‏كنم.
نغمه‏گر ندبه‏هاى شما در میان كاج هاى غیبتم.
اشك هاى شما آینده من است.
دلتنگی هاى من، گشایش بخت ‏شماست.
من موى گره در گرهم را نذر پریشان شمایان كرده‏ام .
انا المهدى؛ من موعود زمانم، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.
با من از همه آنچه در دل دارید بگویید.
از گرانى بار انتظار؛
از تیرگى شبهاى غیبت؛
از هیمنه جور؛
از هیبت گناه، از فریب سراب، از دروغ خنده‏ها و از دورى اقبال.
من با ندبه‏هاى شما مى‏بالم.
من تنگى دل شما را مى‏شناسم.
من برق چشم شما را مى‏ بینم .
گرمى دست‏هاى شما، چراغ خیمه صحرایى من است.
انا المهدى؛ من موعود زمانم، صاحب عصر، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.
از دورى و دیرى با من بگویید. جز من كسى حرف شما را باور نمى‏كند.
جز من كیست كه بداند روزگار شما چگونه روزگارى است؟
جز من كیست كه بداند زخم شما، شكوفه كدام غم است؟
گریه شما، جارى چه اندوهى است؟
و خنده شما تا كجا شكوهمند است؟
مرا باور كنید.
من تنهایى شما هستم.
اسب آرزوهاى شما، تنها در چمن ظهور من چابك است.
پرنده امید شما را من پرواز مى‏دهم.
و آشناترین رهگذر شهر شما منم.
اناالمهدى؛ من موعود زمانم، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.
مرا بخوانید و بخواهید.
مرا تا صبح ظهور، انتظار كشید.
مرا كه چون پدران روستایى، با دستمالى از مهربانى به سوى شما مى‏آیم.
با یك سبد انار؛
یك طبق سیب؛
و یك سینه سخن.
من شما را از گریه‏هاى شما مى‏شناسم و شما مرا از اجابت‏هایم.
امسال، باران گرسنه خاك است.
ابرها دیگر نمى‏بارند.
خورشید به ناز نشسته است.
بهار خرمى نمى‏كند.
آیا از یاد برده‏اند كه شما جمعه‏ شناسان هفته انتظارید؟
نمى‏دانند شما شب ها مرا به خواب مى‏بینید؟
و روزها
زمین را با آهن اندوه مى‏شكافید؟
امسال زمین ركاب نمى‏دهد،
و گریه انتظار، شما را امان.
من مى‏آیم، كه هر سال، بهار آمدنى است.
من مى‏آیم كه سفره شما بى ‏نان نباشد.
و هفته شما، بى ‏جمعه.
اناالمهدى؛ من موعود زمانم. صاحب عصر، قائمه گیتى، خرد هستى، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.

اناالمهدى